92/7/21
9:27 ع
سلام حبیب ام...
سلام از روزهایی که منزل به منزل ، راهی کربلایند
سلام از عرفه از قربان از غدیر.
سلام به تو که عاشق می شوی و معشوقت را به عرفه می خوانی و دلت می خواهد برایت زار بزند و اشک فشاند
و همین فردایش.دقیقا همین فردایش از او قربانی می خواهی!
بعد اش هم دلت نمی آید و چاقو را امر می کنی که نبُر!
چقدر محبوب پیچیده ای هستی...
دارم فکر می کنم چه تمایزی میان روز قربان و عاشوراست
هر دو، روز قربانی دادن است...
چه شد که بر یک پسر، دل ات تاب نیاورد ولی...
ولی بر 74 روشن ضمیر...
عرفه نزدیک است...
گرفتارم...
گرفتار روزها...
گرفتار روضه ها و مقتل ها
چه سِری نهادی در عاشورا؟...
که آسمان ات، به زینت 74 کوکب، ....
آه از این دل ام که یاری نمی دهد... آه از سخنی که طاقت نمی گذارد بر جگر... آه...
عرفه نزدیک است...
و می روم بدنبال کربلایم...
اربابم دریابم...
یا حسین...
پیام رسان