93/6/12
7:47 ع
آفتاب، به قتلگاه تاریخی خویش، می نشیند
و من به یاد تو...
مانده ام اینهمه روز دوری از تو ، کِی تمام می شود بر بنده ای که صاحب مصائب بزرگ شده است.
انا صاحبِ الدَّواهِی العُظمی...
بر بنده ای که سختی ها، او را احاطه کرده و تنها نگاهش به سوی توست. به سوی مولایی که فراتر از خیال و تصور اوست
به سوی صاحب ِ نگاهِ خیس اش. به سوی او که می گویند پیش از تو، یادت کرده است...
کجایی ارباب که نگاهم، خیس تر از این نمی شود.....
شیعیانت را دریاب....
پیام رسان