92/4/13
4:17 ص
نامه خداحافظی مجری محبوب تلویزیون، فرزاد جمشیدی
همین که واژه ها، لب به سخن گشوده اند، یعنی باید بگویم. باید تا از آستان دل، پر نکشیده و نرفته اند، بنشینم پای حرف هاشان. و این یعنی انبوه کارهایم را کنار گذاشته ام و باز، رو به پیشگاه الهی دارم.
ساعت، به وقت لحظه های نیمه شب، قدر نافله ای و مناجات شعبانیه ای مانده تا اذان
و به وقت لحظه های ماه رمضان، به قدر سحری خوردنی و دعایی پای سجاده، تا اذان صبح، فاصله هست.
و این فاصله را حتی شاید برنامه ی یاد خدا ایی پر کند.
ساعت به وقت نیمه شب، لحظه های عاشقی است و پر از جریان های زلال تا خدا. و من با این کلمات، نافله می خوانم و اشک می ریزم به یاد مولای غریب مومنین. که هرچه توانستند تهمت زدند و هرچه توانستند گفتند و آخر که خبر آمد مولا را در محراب، ضربت زدند، گفتند مگر او اصلا نماز می خواند؟
لحظه های نیمه شب، لحظه های درد است. مردم، صدای مناجات علی -علیه السلام- را نمی شنوند. مردم، عمیق، خوابیده اند. و مردی نگران همه... مهربان به همه... به فکر همه...
و او عبد است. عبد ایی که هرچه دارد از خدای اوست. عبد ایی که وقف او که نه فنای در او شده است.
عبد باشیم... وقف باشیم... همه را بسپریم به او...
اگر مولای ما علی است، آنگونه برخورد کرد در برابر تخریب ها علیه اش...
اگر گفتیم پروردگار ما، مولای ما، صاحب اختیار و سرور ما، الله است، پس در همین راه می ایستیم و استقامت می کنیم. و در راه او همه چیزمان را فدا می کنیم. و از سرزنش کننده ها نمی هراسیم...از آبرو دادن ها در راهش نمی هراسیم...
راه توطئه های شیطان رجیم را می بندیم... راه پیروزی اش را می بندیم...
خداحافظی و کنار کشیدن، بهترین راه نیست... شاید حربه ی شیطان باشد... شاید او سوخته باشد از برنامه های سحرهای ماه خدا...شاید می خواهد کسی که قلم از دستان رهبرش هدیه گرفت بخاطر متن هایی که خودش می نشست و ساعت ها می نگاشت، را نا امید و منزوی کند... کنار نروید... خواهش می کنم کم نیاورید... پروردگار ما خداست. و راه ما نیز، راه اوست... وقتی او هست؛ حامی و پشتیبان و همراه، چه باک از خارمغیلان و بیابان ؟ ... صبور باشید و استقامت کنید که مولای ما علی است...
حرف هایم را نمی دانم به گوش تان می رسد یا نه... ولی...
یک آدم بی نام و نشان در دنیا،
برای یک مجری محبوب برنامه های ماه خدا
نگاشته است و خواهش اش را گذاشته در این کلمات معطر به سحرگاه...
چیزی نمانده است تا ضیافت... بمانید... خواهش می کنم...
خدا در این صبر و استقامت، اجرتان دهد مجری محبوب سحرهای ماه خدا...
92/3/14
12:46 ع
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر فرد، ولایتمدار باشد، تمام تصمیم گیری ها و مناسبات او، تمام برنامه ها و حرکت های او، بر مبنای ولایت است.
مردم، بیش از آنکه به فکر نان شب خود باشند، به فکر عزت خود هستند. این مردم همان مردمی هستند که در اوج مشکلات معیشتی و تحریم ها، به این مفتخر بوده اند که سر تعظیم و سازش جلوی قدرت های بی خدای دنیا، فرود نیاورده اند. این مردم با مشکل آب و نان و گرانی می سازند ولی با سازش و تسلیم، هرگز.
رئیس جمهور نامعلوم آینده! به این مردم نگاه کن. ببین ولایت چگونه تا کنون عزت آنها را حفظ کرده. این مردم به تو رای نمی دهند. به ولایتمداری تو رای می دهند. این مردم با تو عهد ابدی نمی بندند. با ولایتمداری تو، تا زمانی که مطیع ترین فرد نسبت به ولایت باشی عهد می بندند. این مردم ، اول نان نمی خواهند.اول، عزت می خواهند.
همه ی مشکلات، در سایه ی ولایتمداری حل می شود. آنکه ولایتمدار تر است، اتلاف ها، زیاده روی ها، کاربیهوده کردن ها، بخوربخور ها، چاپیدن ها، و هزاران بی عدالتی دیگر را دور می کند. آنکه ولایتمدارتر است به مردم مهربان تر است. آنکه ولایتمدار تر است، به مشکلات فرهنگی حساس تر است. آنکه ولایتمدارتر است، شاکله ی زندگی مردم را براساس فرهنگ و ولایت می بندد. نه مثل خیلی ها که می گویند دولت، وظیفه ی معیشت مردم را دارد نه فرهنگ شان را!
رئیس جمهور نامعلوم آینده! تنها عشق ما، پدر ما، ولی ما، آقای ما، سیدعلی است وبس. هرکه با اوست و هرکه فدای اوست، مخلص اوییم و هرکه نیست، تکلیف اش روشن است. مردم تا یک آقا و سیدِ ماه دارند، هیچ آقا بالاسری نمی خواهند.
چشم ما به اشاره ی آقای ماست. چشم ات به اشاره ی آقایت باشد. این مردم روی آقایشان خیلی حساسند.
این مردم تا زمانی پشت تو هستند و از تو حمایت می کنند که فدایی آقایشان باشی.
اگر هدف ات، خداباشد و بس، اگر هدفت تسلیم امر ولی بودن باشد و بس،
اگر رای نیاوری به گفته ی سیدمان، پیروزی
و اگر رای بیاوری نیز.
با این تفاوت که اگر رای بیاوری، وارد مرحله ی جدیدی از امتحان ولایت مداری شده ای.
سربلند باش... بخاطر خدا... بخاطر جنگ ایی که رفتی و بخاطر همان پای جامانده...
جان شما، امر ولی...
یادت باشد آقای جلیلی...
92/3/3
7:26 ع
آدم ها یادشان می رود
هرچقدر بهشان خوبی کنی
دل ات را به خدا، می سپاری و
با همه فراموشی شان، باز هم مضایقه نمی کنی
خدا، آدم ها را بزرگ می کند.
گاهی آبروی شان می شود
گاهی محبت و عشق و حب شان
گاهی بغض و سرسختی دل شان
گاهی تنها یاد کننده شان
گاهی...
همین که تو خوبی ها یادت می ماند، بنده ات دل خوش می شود
به حق همین خوبی ها،
پرودگارا
بدی هایمان را از یادت ببر....
حتی اگر توبه کنم و تو بپذیری ام،
از شرم بر نگاهت، از شرمساری می میرم...
به نام پدر که می رسم، سکوت می کنم
خداوندا...
این پدر امت مان، آبروی ماست...
به حق همین پدر، به ما نگاه کن...
...
روزت مبارک باشد آقای مهربانی یابن الحسن....
92/2/26
11:16 ص
بسم الله الرحمن الرحیم
مسافر،
کوله بار بسته است و می رود...
مرز ها از سر می گذراند به سوی منشاء نور
به سوی لیلة الرغائبی که در حریم مولا امیرالمومنین باشد...
مسافر، می رود منزل به منزل
امام ایی چشم به راهش دارد و
او نیز چشم به راه امام اش در آخر همین جاده ها...
لیلة الرغائب است
و دل ها آرزوی کربلا و نجف دارد و
کاظمین و سامرا...
خوشا به حال آنان که آرزوهایشان را در جوار امام هایشان می خواهند،
خوشا بحالشان...
خداوندا ببین که این دل پر آرزو و پر درد،
در این شب ها چگونه وجه خود را برایت تسلیم داشته و
نگاه های از سر امید،
دل اش را به آن عرش کبریایی ات خوش کرده....
آرزوهایمان را در دست بگیر و امشب را ستاره باران کن...
سبوح قدوس... رب الملائکة و الروح
خداوندا... در این شب،
آرزوی مدام روزهایمان را برآورده کن....
چشم هایی روشن به ظهور نزدیک....
کربلا... اللهم ارزقنا....
مکه و مدینه، ... اللهم الرزقنا...
92/1/31
12:28 ص
دل ام نمی آید سیاه از تن برکنم
بیش از پنج روز از شهادت بانو گذشته است
و هنوز در رنگ سیاه، پناه گرفته ام...
...
این روزها، روضه خوان ام. گاهی همپای حضرت امیر. گاهی حضرت زینب، گاه امام حسن، آماج درد. و گاه امام حسین... علیهم السلام...
این روزها منتظرم شب شود
تا بدنبال نفس های در سینه محبوس علی -ع- بروم کنج خلوت
از دور بایستم و ناله های خاموش بزنم...
که علی -علیه السلام-، دست می کشد بر مزار زهرایش و اشک می ریزد...
و می گوید که یا رسول الله.... صبر می کنم....
یا رسول الله... صبر می کنم....
.
.
نشسته ام همین حوالی و رخت عزا از تن دور نمی کنم...
نشسته ام همین حوالی و تنها،
و تنها رو به آسمان دارم و
می بارم
که یا رسول الله... صبر می کنم....
صبر می کنم....
صبر می کنم....
پ.ن:
گاهی وقت ها، آدم آنقدر حساس می شود که به نسیمی، ابر باران زا می شود و مدت ها می بارد...
آسمان دل مان، آسمان چشم ها مان، بارانیست همپای باران بی صدای آسمان فرزندان ات ... بانوی آرمیده... یا زهرا.......
آرام بخواب... که علی هست هنوز..........
سلام الله علیکم...
پیام رسان